English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2630 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
footle U لودگی یا بازی کردن پایگکوبی
ringthe bull U بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
stanzas U بخشی از بازی
stanza U بخشی از بازی
handy dandy U بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
maiden over U بخشی از بازی کریکت بدون امتیاز
stroke hole U بخشی از بازی گلف که درانجا امتیاز اضافی به حریف ضعیف داده میشود
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
he is on as hamlet U او هملت بازی میکند
infielder U که در وسط میدان بازی میکند
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
spoilsports U کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
mugwump U سیاست و حزب بازی دوری میکند
spoilsport U کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
wire dancer U کسیکه که روی سیم میرقصد و بازی میکند
comedienne U زنی که در نمایشهای خنده اور بازی میکند
bench warmer U ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
comediennes U زنی که در نمایشهای خنده اور بازی میکند
bench jockey U ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
character actor هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
losing game U بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
character actors U هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
bowlers U نوعی کلاه لبه دار کسی که باگلوله یاگوی بازی میکند
bowler U نوعی کلاه لبه دار کسی که باگلوله یاگوی بازی میکند
soubrette U بانویی که درنمایشات نقش فضولباشی ودسیسه کار را بازی میکند مسخره
mat U زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
mats U زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
away U بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest) <idiom> U بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
slave U بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
slaved U بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
slaves U بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
slaving U بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
replenishing phase U بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
actinology U دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
set the game U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
coulisse U ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
open cycle reactor system U سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
solitaires U تک بازی
hopscotch U بازی لی لی
watermanship U اب بازی
basics U بازی
grey hound U سگ بازی
sportiveŠetc U بازی کن
openness U بازی
basic U بازی
slackness U بازی
played U بازی
homes U بازی
home U بازی
play U بازی
action U بازی
actions U بازی
playing U بازی
plays U بازی
fun U بازی
solitaire U تک بازی
plain dealing U بازی
falconine U بازی
partie U بازی
gaming U بازی
dibasic U دو بازی
patulousness U بازی
clearance U بازی
game U بازی
holdouts U خودداری از بازی
bandying U چوگان بازی کچ
Frisbees U بازی با فریزبی
jiggery-pokery U حقه بازی
gimmickry U حقه بازی
free play U بازی ازاد
Frisbee U بازی با فریزبی
chicaneries U حیله بازی
holdout U خودداری از بازی
free handedness U دست بازی
play-acting U بازی کردن
play-acted U تو بازی رفتن
bandy U چوگان بازی کچ
play-acted U بازی کردن
play-act U تو بازی رفتن
play-act U بازی کردن
party politics U حزب بازی
fornication U جنده بازی
four handed game U بازی چهارنفره
play-acting U تو بازی رفتن
chicanery U حیله بازی
polo U چوگان بازی
game plan U استراتژی بازی
game theory U نظریه بازی
game theory U تئوری بازی
move U بازی کردن
moved U بازی کردن
doll play U عروسک بازی
moves U بازی کردن
gamesomeness U بازی گوشی
fences U شمشیر بازی
cog U حقه بازی
double dealing U حقه بازی
handouts U نوبت بازی
game of chance U بازی قمار
game ball U توپ بازی
game cycle U دوره بازی
child's play U بازی کودکان
golfing U بازی گلف
trick U شعبده بازی
tricked U شعبده بازی
tricking U شعبده بازی
sporting U بازی دوست
child's play U بچه بازی
bowls U بازی بولینگ
handout U نوبت بازی
fence U شمشیر بازی
bandies U چوگان بازی کچ
field of play U زمین بازی
poker U بازی پوکر
pokers U بازی پوکر
bonfires U اتش بازی
gaming U قمار بازی
monkey business U کچلک بازی
pantomime U لال بازی
pantomimes U لال بازی
play U رل بازی کردن
playfully U با خنده و بازی
hocus pocus U حقه بازی
bonfire U اتش بازی
To be acting. To put it on . U رل بازی کردن
fireworks U اتش بازی
favoritism U پارتی بازی
clearance U فضای بازی
first hand U نخستین بازی کن
skating U اسکیت بازی
fitting clearance U بازی مناسب
playthings U اسباب بازی
paperwork U کاغذ بازی
plaything U اسباب بازی
play on words <idiom> U بازی با کلمات
firework آتش بازی
play U بازی کردن
play U خلاصی بازی
playing U خلاصی بازی
doubled U بازی دوبل
doubled up U بازی دوبل
plays U رل بازی کردن
fencing U ششمشیر بازی
plays U بازی کردن
plays U خلاصی بازی
flimflam U حقه بازی
bandied U چوگان بازی کچ
play-acts U تو بازی رفتن
double U بازی دوبل
playing U بازی کردن
hanky-panky U روباه بازی
speculation U سفته بازی
played U رل بازی کردن
full-time U 09 دقیقه بازی
played U بازی کردن
played U خلاصی بازی
charade U نوعی بازی
playing U رل بازی کردن
hanky-panky U حقه بازی
play-acts U بازی کردن
wordplay U بازی با لغات
taw U مهره بازی
off hand game U بازی جنبی
on side U پایان بازی
open heartedness U راست بازی
mime U لال بازی
mimed U لال بازی
mimes U لال بازی
miming U لال بازی
sodomyh U بچه بازی
papistry U پاپ بازی
passive play U بازی غیرفعال
pederasty U بچه بازی
pederasty or pae U بچه بازی
pederosis U بچه بازی
pedophilia U بچه بازی
shell game U گردو بازی
sheep's eyes U نظر بازی
off hand game U بازی غیررسمی
stock jobbery U سفته بازی
stock jobbing U سفته بازی
Recent search history Forum search
1ایا با رنگپاش خرطومی می شود دیوار را رنگ کرد
1The more you care
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
1She is choosing to look at bright side of the situation.
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
1i have a dare foryou.are you willing to take it?
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com